درباره وبلاگ


Welcome
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:
. . .




همه جیز خراب کردم،روزهای خوشمون با هم تموم شد یا حداقل واسه مدت زیادی به تعویق افتاد.

حالا از اون روزای خوش که تازه درست شده بودن باید برام انتظار و انتظار و انتظار بمونه فقط

تا کی؟نمیدونم

خدایا من که دیگه مخم یه جایی قد نمیده.خودت یه راهی جلو پام بذار.میدونم که همیشه حواست بهم بوده

خدایا تازه داشت وضعمون خوب میشد.نمیخوام بنده خوبت باشم که سخت تر امتحانم کنی.من بنده بدتم،انتحانم نکن که طاقت نبودشو ندارم.

انگار یه فضایی تو دلم خالی شده.نیست،گم شده.هی دارم دنبالش میچرخم

تو که حالمو میدونی خدا.قیچی هم که دستته،اینم ریش ما

الان ریش و قچی دستته،ببینم چیکار میکنی



جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 3:33 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

آری روزهایم میگذرند بی تو . . .

اما . . .

به سختی . . .



جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 2:49 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
 که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
 همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
 می فشانند فسون از سر گیوهاشان
 همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
 دور باید شد دور
مرد آن شهر اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ اینهتالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد
چاله ابی حتی مشعلی را ننمود
 دور باید شد دور
 شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم خواند
همچنان خواهم راند
پشت دریا ها شهری است
 که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خک موسیقی احساس ترا می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می اید در باد
پشت دریاها شهری است
 که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
 شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
پشت دریا ها شهری است
 قایقی باید ساخت



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:50 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

از مردمان جهان پرسیده شد .
نظر خودتون رو راجع به راه حل كمبود غذا در سایر كشورها صادقانه بیان كنید؟
و كسی جوابی نداد...
چون در آفریقا كسی نمی دانست غذا یعنی چه؟
در آسیا كسی نمی دانست نظر یعنی چه؟
در اروپای شرقی كسی نمی دانست صادقانه یعنی چه؟
در اروپای غربی كسی نمی دانست كمبود یعنی چه؟
در آمریكا كسی نمی دانست سایر كشورها یعنی چه؟؟؟



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:49 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

نکاتی بسیار قابل تامل درباره فقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر

.

.

.



ادامه مطلب ...


دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

خود کرده را تدبیر نیست! قبول. ولی تدبیر این خود نکرده ها چیست؟



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:45 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

در مملکت چو غرش شیران فتاد و رفت
این عو عو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:44 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:44 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

به سلامتیِ دريا
نه به خاطرِ بزرگيش،
واسه يک‌رنگيش

به سلامتیِ سايه
که هيچ‌وقت آدم رو تنها نمي‌ذاره!

.

.



ادامه مطلب ...


دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:40 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

هل یستوی الذین یتیغون الریش والذین یریشون التیغ عندالله؟
آیا کسانی که با تیغ ریش می زنند
با کسانی که با ریش تیغ میزنند؛؛؛ در نزد خدا برابرند؟؟



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:38 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات. . .



ادامه مطلب ...


دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:36 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

آدمها می آیند ، زندگی میکنن و میروند ...
اما !!
فاجعه ی زندگی تو آن هنگام آغاز میشود که
آدمی میرود
اما!!
نمیمیرد ! میماند و نبودنش در بودن تو چنان ته نشین میشود
که تو میمیری در حالیکه زنده ای ...!!!



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:28 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

شاید آن روز که سهراب نوشت:

تا شقایق هست زندگی باید کرد....

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت....

باید اینطور نوشت:

هر گلی هم باشی چه شقایق!چه گل پیچک ویاس!

زندگی اجباریست!



دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:27 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

يک شبي مجنون نمازش را شکست
بي وضو در کوچه ی ليلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده اي زد بر لب درگاه او
پُر ز ليلا شد دل پر آه او
گفت يا رب از چه خوارم کرده اي
بر صليب عشق دارم کرده اي
جام ليلا را به دستم داده اي
وندر اين بازي شکستم داده اي
نيشتر عشقش به جانم مي زني
دردم از ليلاست آنم مي زني
خسته ام زين عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد اين بازيچه ديگر نيستم
اين تو و ليلاي تو... من نيستم
گفت اي ديوانه ليلايت منم
در رگ پنهان و پيدايت منم
سالها با جور ليلا ساختي
من کنارت بودم و نشناختي
عشق ليلا در دلت انداختم
صد قمار عشق يکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل مي شوي اما نشد
سوختم در حسرت يک يا ربت
غير ليلا بر نيامد از لبت
روز و شب او را صدا کردي ولي
ديدم امشب با مني گفتم بلي
مطمئن بودم به من سر مي زني
در حريم خانه ام در مي زني
حال اين ليلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بي قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو ليلا کشته در راهت کنم



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 2:6 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

Apollo: خدای روشنایی و حقیقت
Ares: خدای جنگ و کشتار
Demeter: الهه حاصلخیزی و کشاورزی
Dionysos: خدای شراب و مستی
Hera: همسر Zeus و الهه زناشویی
Hestia: الهه سلامت و خانه
Zeus: پادشاه خدایان و خدای آسمان و رعد
Achilles: قهرمان زیبارو و جنگاور رویین تن
Morpheus: خدای رویا ها
Nemesis: الهه جزا و انتقام
Iris: الهه رنگین کمان
Aphrodite: الهه عشق وزیبایی
Hermes: خدای پرواز و بازرگانی
Athena: الهه خرد و جنگاوری
Hephaestus: خدای آتش و آهنگری
Artemis: الهه شکار و ماه
Hebe: الهه جوانی
Poseidon: فرمانروای دریاها و خدای موج و طوفان
Heracles: قهرمان نیرومند و پسر Zeus
Nike: الهه پیروزی



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:59 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya
یه شب مهتاب/ ماه می‌آد تو خواب/ منو می‌بره/ کوچه به کوچه/ باغ انگوری/ باغ آلوچه،/ دره به دره/ صحرا به صحرا،/ اون جا که شبا/ پشت بيشه‌ها/ يه پری می‌آد/ ترسون و لرزون/ پاشو می‌ذاره/ تو آب چشمه/ شونه‌می‌کنه/ موی پريشون...


یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

خانوم صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود
با خودش گفت: "هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!

فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود
"هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت
...
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود
"اوکی امروز دم اسبی میبندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !

روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد
ایول!!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!

همه چیز به نگاه تو بر میگرده ! هر کسی داره با زندگیش میجنگه
ساده زندگی کن ،جوانمردانه دوست بدار ، و به فکر دوست دارانت باش



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:37 قبل از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya


باز باران ،

بی طراوت ، کو ترانه؟!

سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ،

می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم .

یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ،

بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.

می دویدم، می دویدم ، توی جنگل های پوچی ،

زیر باران مدیحه ،

رو به خورشید ترانه ،

رو به سوی شادکامی . می دویدم ، می دویدم ،

هر چه دیدم غم فزا بود ، غصه ها و گریه ها بود ،

 

بانگ شادی پس کجا بود ؟؟



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:38 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

به سلامتیِ ديوار
نه به خاطرِ بلنديش،
واسه اين‌که هيچ‌وقت پشتِ آدم رو خالی نمي‌کنه!

به سلامتیِ دريا
نه به خاطرِ بزرگيش، واسه يک‌رنگيش

به سلامتیِ سايه
که هيچ‌وقت آدم رو تنها نمي‌ذاره !

به سلامتیِ پرچم ايران که سه ‌رنگه
تخم ‌مرغ که دورنگه
رفيق، که يه ‌رنگه

به سلامتیِ همه اونايی که
دوسشون داريم و نمي‌دونن
دوسمون دارن و نمي‌دونيم

به سلامتیِ نهنگ
که گنده‌لات درياست

به سلامتیِ زنجير
نه به خاطر اين‌که درازه،
! به خاطر اين‌که به هم پيوستس

به سلامتیِ خيار
نه به خاطر «خ»ش، فقط به خاطر «يار»ش

به سلامتیِ شلغم
نه به خاطر «شل»ش، به خاطر«غم»ش

به سلامتیِ کرم خاکی
نه به خاطر کرم‌بودنش، به خاطر خاکی‌بودنش

به سلامتیِ پل عابر پياده
! که هم مردا از روش رد مي‌شن هم نامردا

به سلامتيِ برف
که هم روش سفيده هم توش

به سلامتيِ رودخونه
که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچيکو دارن

می‌خوريم به سلامتيِ گاو
که نمي‌گه من، مي‌گه ما

به سلامتيِ دريا
که ماهی گنديده‌هاشو دور نمی‌ريزه

می‌خوريم به سلامتیِ اون که
هميشه راستشو مي‌گه

به سلامتیِ سنگ بزرگ دريا
که سنگای ديگه رو می‌گيره دورش

به سلامتیِ بيل
که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه

به سلامتیِ دريا که قربونياشو پس مي‌آره

به سلامتیِ تابلوی ورود ممنوع
که يه‌تنه يه اتوبان رو حريفه

به سلامتیِ عقرب که به خاری تن نمی‌ده

( عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتيشه با نيشش خودش
مي‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه)

به سلامتیِ سرنوشت که نمي‌شه اونو از سر نوشت



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:35 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya


تا بحال اصطلاح شهر هرت رو زیاد شنیدید اما از خودتون پرسیدید واقعاشهر هرت کجاست؟

- شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروه اند و رنگ سیاه مستحب

- شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگر رو میشناسن.

- شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند..

- شهر هرت جایی است که درختها علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند.

- شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.

- شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله ۵ دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند.

- شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده، چند چادر برپا کرد.

- شهر هرت جایی است که خنده نشان از جلف بودن را دارد.

- شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن.

- شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریال های تلویزیونی رو توی کاخها می سازن.

- شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه.

- شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه پس میرویم ترکیه و دوبی و اروپا و آمریکا و ………. را آباد میکنیم..

- شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی.

- شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و … است.

- شهر هرت جایی است که توی فرودگاه خواهر و مادرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه ….

- شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه.

- شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی ۵۰۰ نفر رو دعوت می کنی و شام میدی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن..

- شهر هرت جایی است که هر روز توی خیابون شاهد توهین به مادرها و پدرها ،دخترها و پسرها هستی ولی کاری ازدستت برنمیاد.

- شهر هرت جایی است که مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از فقر نجات بده.

- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.

- شهر هرت جایی است که در آن دلال و دزد به مهندس و دکتر فخر میفروشند.

- شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند.

شهر هرت جایی است که ………..

خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست
!!!



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:27 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

living is easy with closed eyes



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:26 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

آب که از سر بگذرد،هر وجبش بی معناست

فروغ فرخزاد



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:26 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

هیچوقت به خودت مغرور نشو،برگها وقتی میریزند که فکر میکنند طلا شدن



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:25 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

گویند کسان بهشت با حور خوش است
من گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیرو دست از آن نسیه بشوی
که آواز دهل شنیدن از دور خوش است



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:24 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد ، بترس



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:24 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

گفتم دل و جان در سر کارت کردم / هر چیز که داشتم نثارت کردم

گفتا تو که باشی که بکنی یا نکنی؟ / آن من بودم که گرفتارت کردم

(عطار)



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:22 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

آنقــدر مرا سرد کرد

 از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام

آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز می‌‌خوریــد



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:21 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

1.سیگار کشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید

و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدیدی رو کسب کنید !

2. وقتی سیگار بکشین یه سرفه هایی میکنین به خدا همچین سرتون

حال میاد انگار قولنج ریه تون رو گرفته باشن یعنی ششتون حال میاد !

3.اونایی که سیگاری هستن بعد از یه مدت متوجه میشن که روابط

عاطفی عمیقی با چای و نسکافه پیدا کردن !

4. اگه سیگاری بشین برای مواقع بیکاری، بیعاری، بیخوابی، بیداری ،بیزاری، بیذاتی، بیماری

سیرابی، لیوانی، خوشحالی، ناراحتی و سایر مواقع بهترین امکان رو در اختیار دارین !

5. اگه سیگاری بشین دارای روابط اجتماعی درخشان میشین

و میتونین دوستان جدید و زیادی از نوع خفن دودی پیدا کنین !


6. وقتی شما جزء خریداران سیگار باشین دوستانی رو پیدا میکنین که از بس دوستتون دارن

شما رو به شکل شیرینی میبینن و درک نوع دوستی به شما بسیار عمیق تر خواهد بود !

7. اگه سیگاری بشین توی محیط های سربسته و عمومی از دست سیگاری ها

حرص نمیخورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین !

8.وقتی سیگاری بشین، میتونین توی مسابقه جهانی

ترک سیگار شرکت کنین و کلی پول به جیب بزنین !

9. اگه سیگاری بشین، وقتی با اقوام و دوستان به پیک نیک میرین موقع روشن کردن آتیش

میتونین روش روشن کردن کبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین

و خودتون رو به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کنید !

10. اگه سیگاری بشین با سوپری سر کوچتون بیشتر رفیق

میشین طوری که اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه !

11. اگه مخفیانه سیگار بکشین میتونید با کوچه پس کوچه های اطراف خونه

پشت بام، زیر زمین و دیگر جاهایی که تا حالا زیاد بهشون توجه نکردین

یا لازم نیست اسمی ازش برده بشه بیشتر آشنا بشین !

12. وقتی مخفیانه سیگار میکشین با ادوکلن، عطر و دئودورانت های ارزون قیمت و همچنین

انواع آدامسهای p.k، خروس نشان، relax و غیره آشناتر میشین و احساس می کنید

(البته خودتون) به آدمی خوشبو با دندونای سفید مبدل شدین !

13. هرچه بیشتر سیگار بکشین راحت تر میتونین

از شر پولهایی که توی جیبتون سنگینی میکنه راحت بشین !

14. اگه سیگاری بشین توی شهرای بزرگ که هوای آلوده دارن

راحتتر میتونین زندگی کنین و مشکل آلودگی هوا آنچنان آزارتون نمیده !




دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:18 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

باید بدجنس باشی..!! تا عاشقت باشن......!!

باید خیانت كنی....!!...تا دیوونه ات باشن...!!

باید دروغ بگی...!!....تا همیشه تو فكرت باشن...!!

باید هی رنگ عوض كنی...!!...تا دوسِت داشته باشن...!!

اگه ساده ای ...!!...اگه باوفایی...!!....اگه یك رنگی...!!.....همیشه تنهایی...!



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:17 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya

اينروزها کسي به خودش زحمت نمي دهد يک نفر را کشف کند, زيبايي هايش را بيرون بکشد...تلخي هايش را صبر کند...
آدم هاي امروز دوستي هاي کنسروي مي خواهند؛ يک کنسرو که فقط درش را باز کنند بعد يک نفر شيرين و مهربان از تويش بپرد بيرون و هي لبخند بزند و بگويد حق با توست!



دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 5:14 بعد از ظهر ::  نويسنده : Pou Ya